27-06-2012، 08:26 AM
(آخرین ویرایش: 04-02-2014، 07:21 PM، توسط Mohsen Omidvar.)
می خواهم برایت بنویسم!میدانم که میدانی اما بگذار بگویم,دلم گرفته ! به نام آفریننده ی خودت آغاز می کنم: روز تولدت یادت هست؟مشتی خاک بودی بر دل این زمین,خاکی پر از تمدن!! شنیده ام در دلت دست ساز هایی داری از 800000سال پیش؟راست میگویند ؟!
این همه قدمت داری؟بیشتر؟!!
حق با تو است بیشتر ما که نبوده ایم و نمیدانیم اما خودت که یادت هست! از فرزندانت شنیده ام از ایلامیان و قبل از آن ها از آریایی ها از ماد و هخامنش و ساسانی و صفوی و ... چه فرزندانی !!کدامشان را بیشتر دوست داری؟همه خوب بودند یا نه؟احترامت را داشتند؟ عاشق مادرشان بودند؟
میدانم که بعضی از فرزندانت حتی به تو خیانت کردند! و بعضی چون بابک و نادر و جلال الدین و کوروش و .. به عشقت از همه چیز گذشتند .. شنیده ام بابک را که دست بریدند باز هم میگفت پاینده ایران! و صدایش تن عرب را لرزاند! ابوالقاسم 30 سال از زندگی دست شست تا پارسی را زنده کند! شاهنامه سرود!! همان کتابی که الان اگر در خانه ی کسی هم باشد یا در صندوقچه ای است یا گوشه ای لای کتابهای کهنه خاک می خورد! عجب فرزندانی ! نمیدانم چرا همه میگویند شبیه به گربه ای!!
ناراحت نشو آنها نمی دانند زمانی آنقدر وسیع بودی که هیچوقت خورشید در قلبت غروب نمیکرد نمی دانند زمانی شیر بودی شیری که خورشید را در دست داشت و اجازه غروب کردن به به او نمی داد چرا که می دانست قلبت همیشه باید بدرخشد! سرت را درد آوردم؟! ببخشید میدانم حتی از خواندن این نامه شاید ناراحت شوی چرا که یکی از فرزندانت در نامه اش به تو از واژه های عربی استفاده میکند! ببخش مادر! به خدا من اینگونه نمی خواهم اما .. ! به حرف هایم گوش کن خلاصه اش می کنم ! از رنجها بگویم؟! نه ..!
نیازی به گفتن نیست ...
خودت میبینی که دماوندت چه بغضی کرده است ارس و کارون اشک شان جاریست خزر را می خواهند ببرند به اسم شاخابت هم رحم نکردند همان هایی که روزی فرزندانشان را زنده به گور می کردند البته اینها همه تقصیر خود ماست ! فرزندان ت را می گویم .. !ما حتی یادمان رفته که مادرمان کیست .. برادرانمان خواهرانمان!
فراموش کرده ایم فرهنگ و اصلمان را ... که دختر ایرانی روزی مساوی بود با یک پسر,زن با یک مرد,هردو انسان ...! اما انسانیتمان را هم یادمان رفت!
مادر جان بغض عجیبی گلویم را گرفته ! دیگر توان گفتن ندارم و اگر بخواهم بنویسم تمام درختان دنیا باید کاغذ شود!! راستی هنوز هم فرزندانی داری, راست گفتار و نیک پندار! هنوز هم هستند کسانی که اگر به مادرشان اهانتی شود غیرتشان دنیای را زیر ورو میکند !
پس مادر جان امیدوار باش ...! راستی می گویند دعای مادر همیشه پشتوانه ی فرزند است پس برایمان دعا کن! اینجا همه سلام دارند و دست بوس هستند و امیدوار به افق های روشن! نمی دانم چگونه تمام کنم این نامه را,تمامی ندارد حرفهای فرزند با مادر پس : دوستت دارم
این همه قدمت داری؟بیشتر؟!!
حق با تو است بیشتر ما که نبوده ایم و نمیدانیم اما خودت که یادت هست! از فرزندانت شنیده ام از ایلامیان و قبل از آن ها از آریایی ها از ماد و هخامنش و ساسانی و صفوی و ... چه فرزندانی !!کدامشان را بیشتر دوست داری؟همه خوب بودند یا نه؟احترامت را داشتند؟ عاشق مادرشان بودند؟
میدانم که بعضی از فرزندانت حتی به تو خیانت کردند! و بعضی چون بابک و نادر و جلال الدین و کوروش و .. به عشقت از همه چیز گذشتند .. شنیده ام بابک را که دست بریدند باز هم میگفت پاینده ایران! و صدایش تن عرب را لرزاند! ابوالقاسم 30 سال از زندگی دست شست تا پارسی را زنده کند! شاهنامه سرود!! همان کتابی که الان اگر در خانه ی کسی هم باشد یا در صندوقچه ای است یا گوشه ای لای کتابهای کهنه خاک می خورد! عجب فرزندانی ! نمیدانم چرا همه میگویند شبیه به گربه ای!!
ناراحت نشو آنها نمی دانند زمانی آنقدر وسیع بودی که هیچوقت خورشید در قلبت غروب نمیکرد نمی دانند زمانی شیر بودی شیری که خورشید را در دست داشت و اجازه غروب کردن به به او نمی داد چرا که می دانست قلبت همیشه باید بدرخشد! سرت را درد آوردم؟! ببخشید میدانم حتی از خواندن این نامه شاید ناراحت شوی چرا که یکی از فرزندانت در نامه اش به تو از واژه های عربی استفاده میکند! ببخش مادر! به خدا من اینگونه نمی خواهم اما .. ! به حرف هایم گوش کن خلاصه اش می کنم ! از رنجها بگویم؟! نه ..!
نیازی به گفتن نیست ...
خودت میبینی که دماوندت چه بغضی کرده است ارس و کارون اشک شان جاریست خزر را می خواهند ببرند به اسم شاخابت هم رحم نکردند همان هایی که روزی فرزندانشان را زنده به گور می کردند البته اینها همه تقصیر خود ماست ! فرزندان ت را می گویم .. !ما حتی یادمان رفته که مادرمان کیست .. برادرانمان خواهرانمان!
فراموش کرده ایم فرهنگ و اصلمان را ... که دختر ایرانی روزی مساوی بود با یک پسر,زن با یک مرد,هردو انسان ...! اما انسانیتمان را هم یادمان رفت!
مادر جان بغض عجیبی گلویم را گرفته ! دیگر توان گفتن ندارم و اگر بخواهم بنویسم تمام درختان دنیا باید کاغذ شود!! راستی هنوز هم فرزندانی داری, راست گفتار و نیک پندار! هنوز هم هستند کسانی که اگر به مادرشان اهانتی شود غیرتشان دنیای را زیر ورو میکند !
پس مادر جان امیدوار باش ...! راستی می گویند دعای مادر همیشه پشتوانه ی فرزند است پس برایمان دعا کن! اینجا همه سلام دارند و دست بوس هستند و امیدوار به افق های روشن! نمی دانم چگونه تمام کنم این نامه را,تمامی ندارد حرفهای فرزند با مادر پس : دوستت دارم
*شما قادر به دیدن لینک ها نیستید ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید*
خورشید باش که اگر خواستی بر کسی نتابی نتوانی.